اینکه بروی و فرم های اهدای عضو را پر کنی، به خودی خود هیچ ایرادی ندارد هیچ، خیلی هم خوب است، اما اگر همان روزی که از بیمارستان مرخصت کرده اند در حالی که هنوز بیم حمله ی قلبی می رود، راست از خانه بروی بیرون و هیچ کس نداند کجایی و آخرین جایی که ردت را یافته اند در اداره ی کذا بوده باشد... چه بگویم. قول داده ام نگران نشوم ولی سنگ که نیستم لامصب!
چهارشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۰
چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۰
از عشق و دیگر شیاطین...
بزرگ شده ی فرهنگی هستی که عشق شیطان است. آفت است. بیراه هم نمی گویند. بعد یک روز به خودت می آیی می بینی بدجور باخته ای. به هیچ کرمی مجال نداده ای بلکه پروانه شود.
بزرگ شده ی فرهنگی هستی که عشق شیطان است. آفت است. بیراه هم نمی گویند. بعد یک روز به خودت می آیی می بینی بدجور باخته ای. به هیچ کرمی مجال نداده ای بلکه پروانه شود.
برچسبها:
Of Love and Other Demons,
The Little Virtues
اشتراک در:
پستها (Atom)