سه‌شنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۰

تاوان و جبران را در واژه نامه نگاه می کنم. می بینم چه قدر نزدیک است معنایشان. و با این حال در تاوان باری هست، مثل داغی که دردی از کسی دوا نمی کند و فقط بر دردها می افزاید. مثل اینکه بخواهی دردی را و خطایی را با تحمیل دردی دیگر، نه به نیت التیامِ آن دردِ آغازین، که به نیتِ دردِ محض، پاسخ دهی. جبران اما درش امید هست. زندگی است. تلاش است برای بهتر شدن. و درد هم اگر باشد، که هست، راهی است که باید طی شود برای التیام. در جست و جوی التیام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر