«فرداهایم تقدیم به تو
دیروز را
پیش پایت
چال کردم زیر قالی
فرداهایم تقدیم به تو
فردا یعنی
یک روز عالی»
***
پیش پایت
چال کردم زیر قالی
فرداهایم تقدیم به تو
فردا یعنی
یک روز عالی»
***
ما به طرز دوری نزدیکیم. تا یادم هست این طور بوده ایم. جای امیدواری است که جای دور و نزدیک در آن جمله عوض نشده است. حتی ترجیح می دهم به جای نزدیک هم دور بنشانم تا اینکه برسد روزی که این دو با هم جا به جا شوند.
***
یادم رفت بپرسم ازت که این شعر را از کجا آوردی. اولین باری نبود که یک جمله یا شعر می دیدم گوشه و کنار بساط ات و ازت می دزدیدم اش، آخرین بار هم نبود. و من چه قدر دوست داشتم فکر کنم که فردا یعنی یک روز عالی. فردا اما خیلی دور است. امروز را می خواهم.